دیانادیانا، تا این لحظه: 14 سال و 3 ماه و 3 روز سن داره
دنا، سوفیا و ماندانادنا، سوفیا و ماندانا، تا این لحظه: 8 سال و 7 ماه و 16 روز سن داره

زنگ تجربه

برنامه آموزش زبان انگلیسی

برنامه آموزش زبان انگلیسی من و دیانا از این قرار است که هر روز ساعتی را به گوش دادن به موزیک انگلیسی کودکانه simplykids می گذرانیم و آنها را همراه با پخش موزیک و یا جدا از آن می خوانیم. دیانا بیشتر ریتم ها را می داند و گاهی کلماتی را هم می گوید و معنی آنها را از من می خواهد که به او می گویم. دیانا هر روز زمانی را به دیدن یک ویدیو زبان انگلیسی می گذراند. کلیپ های peppa pig و  دی وی دی های دورا و یا بارنی. دی وی دی های your baby can read را هم گاهی تماشا می کند .کلیپ ها را می توانید از you tube  دانلود کنید. و حالا چند روزی است که برای دیانا کتاب انگلیسی درست کرده ام. راستش کتابهای اوریجینال خیلی گران هستند و من تصمیم...
29 شهريور 1391

من و کودکم در این روزها

پس از بررسی های زیاد و صحبت با کلی کارشناس و با تجربه و ... به این نتیجه رسیدم که خیلی خودم را به آب و آتش نزنم. راستش تا همین چند ماه پیش برنامه ریزی کرده بودم که دیانا در سه سالگی خواندن فارسی را بیاموزد. نه اینکه پیشرفتی حاصل نشد، نه، اتفاقا بسیار هم عالی بود و دخترکم خیلی خوب پیش می رفت اما من منصرف شدم. هنوز هم گاهی فکر می کنم نباید برنامه ام را تغییر میدادم. اما چیزهایی هست که وقتی میبینم و می شنوم امیدوارم می شوم به راه جدیدم. وقتی بازی خواندن فارس را کنار گذاشتم چشم هایم به مسایل دیگر روشن شد. جالب بود این همه چیز هست که دختر من می تواند از یاد گرفتنشان لذت بسیار ببرد و من ندیده بودم. اول از همه بازی بدون هدف!! شاید این اصطلاح خ...
27 شهريور 1391

بازی برد و باخت

امروز برای اولین بار با دخترم بازی برد و باخت کردیم. دیانا تا به حال نمی دانست برنده شدن و باختن یعنی چه. با توجه به مطالبی که راجع به این مساله خوانده و شنیده بودم و البته برداشتهای خودم در این باره، سعی کردم هیجان، بازی را پیش ببرد و مفهوم برد و باخت بیشتر انتزاعی باشد. بازی از این قرار بود که با یک تکه طناب کوچک یک دایره درست کردیم و گوی های بازی play magnet  را داخل آن قرار دادیم و یک گوی بزرگتر را از فاصله کوتاه  به طرف آنها قل میدادیم و هر تعداد گوی که از داخل حلقه خارج شد جایزه فردی بود که توپ را قل داده بود. هر بار که دیانا یا من گویی را از حلقه خارج می کردیم حسابی خودمان را تشویق می کرد و دفعاتی که گویی خارج نمی ش...
20 شهريور 1391

آزمایش سبکی و سنگینی اجسام

کار سختی نیست و وسیله زیادی هم نمی خواهد. کافی است یک تشت آب در اختیار کودک قرار دهیم و بعد هر چیزی را که به دستمان می رسد به او بدهیم تا در تشت آبش بیاندازد و بعد نگاه های کنجکاوش را بررسی کنیم که با تعجب به اجسامی که روی سطح آب مانده اند خیره شده. جالب است که در مورد کودک من برداشتش این بود که همه چیز به زیر آب می روند و سعی زیاد می کرد تا با فشار دادن چوبها و اجسام سبک دیگر، آنها را به زیر آب فرو برد!! وقتی از دیانا می پرسیدم چرا این جسم روی آب مانده است می گفت: چون دوست داره!!!!! کمی بعد دیانا خودش به دنبال وسایل مختلف در اسباب بازی ها و مواد خوراکی می گشت و چیزهایی را می آورد و داخل تشت می ریخت. عکس العمل بعضی از اشی...
19 شهريور 1391

برای شازده کوچکم

شازده کوچولو را اولین بار بیست سال پیش خواندم و بعدها هم خواندم و گوش دادم اما حالا که مادر شده ام انگار کشف تازه ای بود برای من. حالا من یک شازده کوچولو دارم که از سیاره دنج و کوچکش به درون من و بعد خانه من قدم گذاشت و وارد زندگی درهم و برهم من شد. اینبار وقتی شازده کوچولو را می خواندم می توانستم به خوبی آن را مجسم کنم چون کنارم بود و بعد فهمیدم که خیلی قاطی آدم بزرگ ها شده ام. بیست سال پیش وقتی در سیزده سالگی این کتاب را خواندم به خودم بالیدم که هنوز یک بچه ام ولی بعد همه چیز را فراموش کردم و تمام تلاشم را کردم تا وارد دنیای آدم بزرگها شوم. حالا می خواهم برای شازده کوچکم بنویسم از جمله هایی که بند بند وجودم را لرزاند. " با خودم می...
11 شهريور 1391

بازیهای خیالی

دنیای کودکان در عین سادگی بسیار پیچیده است. ساده را از آن رو گفتم که به نظر ما آدم بزرگ ها ساده می آید. آدم بزرگهایی که همه چیز را برای خودشان بزرگ کرده اند و بعد حسرت داشته هایی را می خورند که در این ملغمه خود ساخته گم کرده اند. هر وقت با دیانا وارد دنیای خیال می شوم و بازی های خیالی می کنم به یاد شازده کوچولوی سنت اگزوپری می افتم. حتما همه این کتاب را خوانده اید، آنجا که به خلبان یا همان گوینده داستان می گوید برایم یک گوسفند بکش و در نهایت به جعبه ای رضایت می دهد که انگار گوسفندی در آن زندگی می کند. راستش در تجربه های مادرانه خودم به دفعات زیاد به این داستان رسیده ام و فکر می کنم لازم است برای بار نمی دانم چندم بخوانمش یا با صدای زیبا...
1 شهريور 1391
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به زنگ تجربه می باشد